
یک روز پر ماجرا ، ابراز وجود (جرات ورزی)
بهروز واثقی
ناگهان سر و صداهای عجیبی از میان درختان بلند شد. بچه ها وحشت زده به آسمان نگاه کردند. آسمان از انبوه پرنده ها سیاه شده بود. در همین هنگام زمین با شدت به لرزه درآمد. بچه ها دست و پایشان را گم کرده بودند و هر کدام به سمتی دویدند. بچه خرگوش از بقیه جدا شد تا از روی پل بگذرد و به خانه شان برود که یک دفعه زمین، دوباره لرزید و پل شکست. ناگهان گوش دراز، میان امواج خروشان رودخانه پرت شد...
موارد مرتبط