
پرسان و غار اژدها ، اعتماد به نفس
مژگان مشتاق
بچه های دهکده زندگی مثل همیشه مشغول بازی بودند؛ اما پَرسان، بچه راسوی کوچولو، گوشه ای کز کرده بود و به بازی بچه ها اعتنایی نمی کرد. چند روز پیش هنگام بازی، دُمش زیر پایش گیر کرده و زمین خورده بود و بچه ها به او خندیده بودند...
موارد مرتبط