
جوجه اردکی که مادرش را گم کرد ، انگیزه
مژگان مشتاق
در دهکده زندگی، همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت. «جوجک» بچه اردک مهربان نیز مثل همیشه کنار مادرش زندگی خوبی داشت تا اینکه یک روز مادرش برای تهیه غذا به جنگل رفت و تا شب از او خبری نشد. هوا کم کم تاریک می شد و صداهای جنگل او را می ترساند. از صبح غذا نخورده بود. اما نگرانی و ترس نمی گذاشت به گرسنگی فکر کند. با خود گفت: «نکند حیوان بدی به مادرم حمله کرده باشد؟
موارد مرتبط