
من دیگر ما: جلد سوم (تربیت کودک و آزادی)
محسن عباسی ولدی
«من دیگر ما: جلد سوم» نوشته محسن عباسی ولدی(-۱۳۵۵) است و در این جلد از مجموعه به موضوع «تربیت کودک و آزادی» میپردازد.
بسیاری از خواستههای کودک با تمایلات ما بزرگترها متفاوت است. به جز اندکی از خواستهها، باقی خواستههای کودک زیادهخواهی نیست؛ نیازی است که خدا در وجود او قرار داده است. در خانهای که کودکی به همراه پدر و مادرش زندگی میکند، همیشه میان خواستههای والدین و کودک جنگی بر پا است. در این میان برای آن که خانه، روی صلح را ببیند، یکی باید به نفع دیگری خواستههای خود را محدود کند. به نظر شما چه کسی در این میان باید از خواستههای خود عبور کند؟ بدون تردید این والدین هستند که باید پا روی خواستههای خود بگذارند و به نیازهای کودک توجه کنند. ارمغان این کار برای کودک «آزادی» بوده و ارمغان این آزادی برای ما، آزاد شدن از خودخواهیها و منیّتهایمان است.
تا کسی از «خود» ش فاصله نگیرد، به خدای خویش نزدیک نخواهد شد و تربیت فرزند، یکی از بهترین عرصهها برای دور شدن از منیّتها و خودخواهیها است.
امام صادق علیه السلام از قول پدرشان امام باقر علیه السلام فرمود: «إِنَّا نَأمُرُ صِبْیانَنَا بِالصَّلَاۀِ إِذَا کانُوا بَنِی خَمْسِ سِنِینَ فَمُرُوا صِبْیانَکمْ بِالصَّلَاۀِ إِذَا کانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِین» ما کودکانمان را از پنج سال به نماز دستور میدهیم؛ اما شما از هفت سال، کودکانتان را به نماز امر کنید. الکافی، ج۳، ص۴۰۹.
یکی از اصلیترین مشکلات میان زن و شوهرهای امروزی اختلاف نظر در تربیت فرزند است. یکی اعتقاد به مهدکودک دارد و یکی اعتقاد ندارد. یکی معتقد به آزادی است، دیگری دائم بچه را امر و نهی میکند. یکی محبت را لوس کردن بچه میداند و دیگری محبت را نیاز فرزند.
وقتی جوانان ما با اصول تربیت فرزند آشنا باشند، در تصمیمگیری برای ازدواج، دقت بیشتری به خرج میدهند تا کسی را انتخاب کنند که در تربیت فرزند با آنان همعقیده باشد.
تا کسی از «خود» ش فاصله نگیرد، به خدای خویش نزدیک نخواهد شد و تربیت فرزند، یکی از بهترین عرصهها برای دور شدن از منیّتها و خودخواهیها است.
اصلیترین راهی که یک کودک برای به دست آوردن حق آزادی خود انتخاب میکند، لجاجت است. او میداند که پدر و مادر حوصلۀ داد و فریاد او را ندارند؛ از همین رو وقتی حق آزادیاش زیر پا گذاشته میشود با بهانهگیریهای پشت سر هم و بلند کردن صدا، گریه کردن، قهر کردن، غذا نخوردن و... اعتراض خود را از سلب آزادی خویش بیان میکند.
یکی از دلایل اضطراب مادران برای آزاد گذاشتن کودکان همین توقعاتی است که پدران در تمیز و مرتب بودن خانه دارند. پدران اگر نمیتوانند یا نمیخواهند به مادران کمک کنند، حداقل توقعات خود را پایین بیاورند تا مادران آرامش کافی برای آزاد گذاشتن کودکان را داشته باشند؛ البته نباید کم کردن از توقع را تنها در مسألۀ مرتب بودن خانه دانست. وقتی مادر زمان بیشتری برای کودک میگذارد، ممکن است در برخی از امور خانه اختلال رخ دهد؛ مثلاً ممکن است غذا به موقع آماده نشود.
یکی از دلایل اصلی لوس شدن بچهها تهی شدن آنها از شخصیت است. بچهها اگر احساس شخصیت نکنند، مدیریت عاقلانهای روی رفتارشان نخواهند داشت. احساس شخصیت در کودک با احترامی که اطرافیان؛ به ویژه والدین برای او قائل میشوند به وجود میآید.
مادری که تنها زادن نیست. درست است که تحمل رنج زادن خود یک فضیلت بزرگ است؛ اما با زادن، کار اصلی آغاز میشود که همان پرورش جانشین خداوند مهربان روی زمین است.
روش جلوگیری از سوءاستفاده، بستن راه آزادی نیست.
برخی از آزادیهایی که کودکان از ما مطالبه میکنند، خواستههای زودگذر است. وقتی به این خواستهها بدون ایجاد حساسیت پاسخ داده میشود، بچهها پس از مدتی مشغول شدن، نه تنها آن کارها را کنار میگذارند؛ بلکه از آن خسته شده و بدشان هم میآید؛ مثلاً بازی کردن با غذا یکی از مطالبات بچهها است. اگر ما بچهها را در این کار آزاد بگذاریم، به تدریج بازی با غذا را کنار میگذارند؛ اما اگر از همان ابتدا او را از بازی کردن با غذا منع کردیم، گاهی تا بالای هفت سال هم علاقۀ بازی با غذا در وجودش باقی میماند.
نباید از این که یک کودک آرام بوده و جَست و خیز نداشته و میلی به آزادی در او نیست، خوشحال بود؛ بلکه باید به دنبال علت رفت و ریشۀ عدم تمایل کودک به آزادی را پیدا کرد.
اول: کار خطرناک
کار خطرناک، کاری است که به جسم یا روح کودک آسیب میزند؛ مثلاً بازی با چاقو، برق و یا اشیاء داغ برای جسم کودک خطرناک است. از آن سو دیدن فیلمها یا کارتونهای خشن هم برای روح او آسیبزا است. آزاد گذاشتن کودک به معنای آن نیست که ما به او اجازه بدهیم به جسم و روحش آسیب بزند.
دوم: کار زشت
مقصود ما از کار زشت، کاری است که برای بچه زشت باشد؛ مثلاً بازی با غذا برای بزرگترها زشت است؛ اما برای کودکان نه تنها زشت نیست؛ بلکه جذّاب هم هست. بازی کردن با آلت تناسلی، گفتن حرف رکیک و یا گاز گرفتن دیگران از جملۀ کارهای زشت است.
آزاد گذاشتن کودک یکی از اولین راههای استقلال دادن به او است. وقتی کودک در همان حدودی که مشخص شد، در محیط خانه رها شده و کسی در کارش دخالت نکرده و به هر بهانهای او را امر و نهی نمیکند، از همان کودکی استقلال و ایستادن روی پای خود را تجربه میکند. بچههایی که دائم امر و نهی شده و جلوی تجربه کردن آنها گرفته میشود، در کارهای خود به شدت متّکی به پدر و مادر میشوند.
آزادی دادن به کودک در هنگام غذا به معنای آن است که به او اجازه بدهیم غذا را دستمالی کند. از همین رو حتماً ناخنهای کودک را مرتب بگیرید و قبل از غذا هم دستهای او را بشویید.
برخی از مادران در میان غذاخوردن به دلیل رعایت تمیزی، پشت سر هم دور دهان کودک را با دستمال تمیز میکنند. این کار ربطی به بهداشت ندارد و لذت بازی کردن و غذاخوردن را هم از بچه سلب میکند. تمیز کردن دست و صورت را به بعد از بازی با غذا واگذار کنید.
کار خطرناک، کاری است که به جسم یا روح کودک آسیب میزند؛ مثلاً بازی با چاقو، برق و یا اشیاء داغ برای جسم کودک خطرناک است. از آن سو دیدن فیلمها یا کارتونهای خشن هم برای روح او آسیبزا است. آزاد گذاشتن کودک به معنای آن نیست که ما به او اجازه بدهیم به جسم و روحش آسیب بزند.
مقصود ما از کار زشت، کاری است که برای بچه زشت باشد؛ مثلاً بازی با غذا برای بزرگترها زشت است؛ اما برای کودکان نه تنها زشت نیست؛ بلکه جذّاب هم هست. بازی کردن با آلت تناسلی، گفتن حرف رکیک و یا گاز گرفتن دیگران از جملۀ کارهای زشت است.
هیچ کس نباید به بهانۀ آزادی اجازه بدهد کودک کار زشت انجام بدهد. بچهها وقتی در کودکی به کارهای زشت عادت میکنند، گاهی تا سنین نوجوانی و جوانی هم عادتشان را ترک نمیکنند.
چه خوب است به جای بسیاری از حرفهای بیهوده یا غیرضروری که در بسیاری از مجالس مهمانی رد و بدل میشود، شما باب گفت و گو دربارۀ تربیت را باز کنید و دربارۀ ضرورت آزادی و آثار منفی ممانعت از آزادی صحبت کنید. شاید صحبتهای شما آنها را در مقام عمل وادار به آزاد گذاشتن بچههایشان نکند؛ اما حداقل میفهمند که آنچه شما انجام میدهید، حق است و آزاد نگذاشتن بچهها کار نادرست و غیرتربیتی است.
شما وقتی به دلیل کثیف شدن لباسهای کودک به او اجازه نمیدهید که خودش غذا بخورد و به دلیل خیس شدن لباسهایش اجازه نمیدهید آب بنوشد و در مقابلِ هر کاری که خلاف میل شما است میایستید و در بسیاری از کارهای دیگر هم در کارش به اسم کمک، دخالت میکنید، وابسته بودن را به او آموزش میدهید.
تا کسی از «خود» ش فاصله نگیرد، به خدای خویش نزدیک نخواهد شد و تربیت فرزند، یکی از بهترین عرصهها برای دور شدن از منیّتها و خودخواهیها است.
توجه به آثار آزاد گذاشتن و جلوگیری از آزادی کودکان میتواند به خوبی جایگاه آزادی را در تربیت کودک به ما نشان بدهد.
اگر به مطالبی که در موضوع گزارههای تصویری بیان شددقت کنیم، متوجه خواهیم شد که آموزش نظم به کودک به معنای تحمیل نظم بر او نیست. اگر نظم بر رفتار پدر و مادر حاکم باشد، کودک از این نظم تصویربرداری کرده و در سنینی که گرایش به نظم در او به وجود میآید، آن را اجرا خواهد کرد. پس به طور دقیق باید گفت به کودک، هم باید نظم را آموزش داد و هم آموزش نداد. آموزش به معنای تحمیل نظم بر رفتار او، خیر؛ اما آموزش نظم به معنای به تصویر کشیدن نظم در رفتار والدین، آری.
متأسفانه دنیای مدرن، انسان را به سمت و سویی میبرد که نظم ظاهری، اصیل شده تا اندازهای که حاضر است به جهت این نظم ظاهری، آرامش روحی و روانی را از دست بدهد. وقتی کودکی خانۀ به ظاهر مرتب را به هم میریزد، مادر هم به هم میریزد، عصبانی میشود، کودک را دعوا میکند؛ در نتیجه کودک نیز به هم میریزد. در دنیای مدرن اصل بر نظم ظاهری است؛ در حالی که نظم درونی بسیار مهمتر از نظم ظاهری است. یکی از اصلیترین مصداقهای نظم، نظم در رابطۀ میان والدین و فرزندان است.
در سنین خردسالی و زیر هفت سال یکی از اصلیترین رفتارهایی که به کودکان پیام محبت را منتقل میکند، آزادی دادن به آنها است.
آزادی را نباید یک توقع زیادهخواهانه از سوی کودکان دانست. آزادی نیاز بچهها است و تا هفت سال اول باید به این نیاز پاسخ مثبت داد.
حق آزادی به قدری اهمیت دارد که حتی مسألۀ مقدس و با ارزشی مانند آموزش علم هم نباید مانع آن گردد. در تربیت دینی آموزشهای رسمی برای سنین پس از هفت سال توصیه شده و کودکان در زیر هفت سال باید مشغول بازی، آن هم در اوج آزادی باشند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
کودک تا هفت سال باید بازی کند و هفت سال[ بعد ]سواد بیاموزد و از هفت سال[ بعد ]هم حلال و حرام خدا را بیاموزد.
انرژیهایی که خداوند مهربان و حکیم به وجود کودکان ما اهدا کرده است، باید تا قبل از هفت سالگی تخلیه شود. این انرژیها تاریخ مصرف دارد و اگر در تاریخ مشخص شدۀ خود به مصرف برسد، پس از هفت سالگی به تدریج شاهد روحیهای آرام در فرزندانمان خواهیم بود؛ البته نباید بلافاصله پس از هفت سالگی توقع گوشهگیری و ساکت شدن کودک را داشته باشیم.
امام کاظم علیه السلام فرمود:
بازیگوشی (و شیطنت) بچه در دوران خردسالی پسندیده است، برای اینکه در بزرگسالی بردبار شود.
ایشان در ادامه فرمود: «شایسته نیست که کودک حالتی جز این داشته باشد» .
یکی از اصلیترین عوامل شاد نگهداشتن کودک، آزاد گذاشتن او است. پاسخ نگفتن به نیاز آزادی، خانه را برای کودک مثل زندان میکند.
امر و نهیهایی که والدین برای مقابله با آزادی بچهها به کار میبرند، آسیبهای زیادی دارد که یکی از آنها ترسو شدن بچهها است.
بچهها به این راحتی دست از آزادی برنمیدارند. آنها وقتی میبینند والدین با آزادی آنان مبارزه میکنند، دست به مخفیکاری میزنند. آزادی در خفا اگر چه راهی برای پاسخ دادن به نیاز آزادی است؛ اما از آن جایی که همیشه با دغدغه و اضطراب همراه است، لذت آزادی اصلی را ندارد؛ اما به گمان کودک، از هیچی بهتر است.
آزاد گذاشتن کودکان نیازمند حوصلۀ زیاد است.
اگر والدین بدانند که با آزاد گذاشتن کودک چه خدمتی در حق او کرده و با محدود کردنش چه جفایی به او نمودهاند، گمان نمیکنم انگیزه و حوصلۀ کافی برای آزاد گذاشتن او پیدا نکنند.
بدون تردید به همریختگی خانه را باید از لوازم آزاد بودن کودک برشمرد؛ اما اگر آزادی را یک نیاز بدانیم که پاسخ ندادن به آن نتایج زیانباری خواهد داشت، باید به فکر مرتب ماندن خانه بود یا تربیت کودک؟ به همریختگی خانه در آرامش روحی و روانی ما بیشتر اثر دارد یا تربیت یک فرزند خوب؟
خوب است برای بچههای بزرگتر وقت و حوصله خرج کرده و با آنها دربارۀ بچههای کوچکتر و ضرورت آزادی دادن به آنها صحبت کنیم.
یک سؤال: این مردمی که پشت سر شما و یا حتی در مقابلتان شما را به ناآگاهی از مسائل تربیتی و فرزندتان را به بیادبی متهم میکنند، چه اندازه با مسائل تربیتی آشنا هستند؟ چند کتاب تربیتی خواندهاند؟ اینها فرزندانشان را با چه اصولی تربیت میکنند؟ آیا شما این افراد را به عنوان متخصصان علم تربیت قبول دارید؟ یقین دارم که پاسخ شما به این پرسشها منفی است.
در هنگام خرید وسایل خانه باید خرید تربیتی داشته باشیم. خرید تربیتی به خریدی میگویند که ما در انتخاب جنس مورد نظرمان چیزی را انتخاب کنیم که در تربیت فرزندمان دچار مشکل نشویم. برای این که خرید تربیتی روشنتر شود، چند مثال میزنم:
فرش خانه میتواند بسیار روشن باشد که کمترین لکه را نشان دهد، و میتواند از فرشهایی باشد که به این راحتی لکه را نشان ندهد. من اگر بخواهم به فکر آزادی فرزندم باشم، فرش نوع دوم را انتخاب میکنم که در هنگام آب بازی و غذا خوردن و... خیالم راحت باشد
او به یاد میآورد زمانی را که با همۀ وجودش شوق شکستن ماشینِ اسباببازیاش را داشت؛ اما وقتی گوشتکوب را بالا برد، دستانش در همان بالا به دستان مادرش گره خورد و گوشش از فریاد پدر سوت کشید. بعد هم ماشینش رفت آن بالا بالاها و به عنوان دکوری قرار گرفت تا هر روز در مقابل چشمانش به نمایش دربیاید و او را آتش بزند و همیشه این سؤال در ذهنش باشد که در درون ماشین من چه خبر است؟
یکی از اصلیترین عوامل شکوفایی استعدادهای کودک بازی است؛ اما نباید فراموش کرد که بسیاری از بازیهایی که در تربیت فرزند تأثیر ویژه و مثبت دارد، بدون آزادی دادن به کودک امکانپذیر نیست. پس میتوان گفت آزادی، مقدمۀ بازیهای کودکانه است.
حق آزادی به قدری اهمیت دارد که حتی مسألۀ مقدس و با ارزشی مانند آموزش علم هم نباید مانع آن گردد. در تربیت دینی آموزشهای رسمی برای سنین پس از هفت سال توصیه شده و کودکان در زیر هفت سال باید مشغول بازی، آن هم در اوج آزادی باشند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
کودک تا هفت سال باید بازی کند و هفت سال[ بعد ]سواد بیاموزد و از هفت سال[ بعد ]هم حلال و حرام خدا را بیاموزد.
اول، فرصت تجربه است. ما باید اجازه بدهیم که فرزندانمان برخی از امور را تجربه کنند تا این تجربه برایشان پختگی را به دنبال داشته باشد. دوم، فرصت فهم است. معمولاً در گزارههای دستوری یا همان امر و نهی، دلیل کارها بیان نمیشود. فرزند کمتجربه اگر با گزارههای توصیفی متوجه دلیل انجام یا عدم انجام کارها نشود، معلوم نیست تا چه زمانی تحت فشار گزارههای دستوری انگیزۀ انجام کارهایی را داشته باشد که شما از او خواستهاید
بچهها فطرت سالم و دستنخوردهای دارند. از همین رو به امور دینی گرایش دارند؛ اما نباید گرایشهای دینی موجب محدود شدن آزادی کودک شود؛ چرا که در این صورت این گرایشهای دینی خواهد بود که در درون کودک کمسو میشود؛ شاید از همین رو است که طبق روایات، تمرین دادن کودک به نماز باید از هفت سال به بعد باشد.