مهمان های عجیب ، ارتباط موثر
مژگان مشتاق
مدتی که گذشت گوریل پدر چند بار با عصبانیت به سینه خود کوبید و آن قدر فریاد کشید که همه اهالی از ترس پا به فرار گذاشتند و به خانه های خود رفتند. بعد از رفتن اهالی، گوریل پدر به خانواده اش گفت: «مثل این که اهالی دهکده آن قدر هم مهربان نیستند. بهتر است به جنگل برویم و جایی را برای استراحت پیدا کنیم...
موارد مرتبط