
مولفه های اصلی سواد مالی برای کودکان و نوجوانان چیست؟ (2)
همچنانکه علم، میتواند علم بزاید و همچنانکه زمان آزاد، میتواند زمان آزاد بیشتر خلق کند، پول هم میتواند پول بیشتر خلق کند. اما آنچه مهم است، این است که مدل ذهنی مرتبط با سرمایه گذاری را بشناسیم و درک کنیم.
مهارت سرمایه گذاری
پول، پول می آورد!
این حرف را اکثر ما شنیده ایم و شاید به دیگران هم گفته باشیم.
البته معمولا منظور ما از بیان این جمله،
اشاره به یک ویژگی پول نیست.
بلکه عموما توصیف وضیعت پولدارهاست!
می خواهیم بگویم که بخش زیادی از پول و دارایی آنها
ناشی از این است که در زمان مشخصی
برای یک سرمایه گذاری مشخص( چه ارزش آفرین و چه فرصت طلبانه) پول داشته اند
ممکن است توصیف بالا را دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم.
اما میدانیم که در موارد بسیاری، آن جمله درست است.
شاید اگر بخواهیم کمی دقت و وسواس را چاشنی آن کنیم، میتوانیم بگوییم: پول میتواند پول بیاورد
بسیاری از منابع، توان بازآفرینی خودشان را دارند.
حتى زمان آزاد هم به عنوان یک Resource اگر به درستی سرمایه گذاری شود،
می تواند زمان آزاد بیشتری خلق کند.
اما امکان سرمایه گذاری پول، به علت های مختلف،
از جمله قابل سنجش بودن و قابل انتقال بودن، بیش از سایر منابع مورد توجه قرار گرفته است.
همچنانکه علم، میتواند علم بزاید و همچنانکه زمان آزاد، میتواند زمان آزاد بیشتر خلق کند، پول هم میتواند پول بیشتر خلق کند.
اما آنچه مهم است، این است که مدل ذهنی مرتبط با سرمایه گذاری را بشناسیم و درک کنیم.
اما طبیعتا در مورد کودکان و نوجوانان، نمیتوان چنین بحثهایی را در قالب توصیه و نصیحت آموزش داد و منتقل کرد. بلکه باید بیاموزیم که چگونه در حرفها و رفتارها و بازیها و تصمیمهایمان، مدل ذهنی مناسب سرمایه گذاری را به فرزندانمان منتقل کنیم.
مدلی که به آنها برای تصمیم گیری بهتر در مورد هزینهها و سرمایه گذاریهایشان کمک کند.
هم به آنها بیاموزد که در دام طمع و سودهای بزرگ نیفتند و هم این دغدغه را برایشان ایجاد کند که پول، صرفا برای هزینه کردن نیست و باید برای تولید مجدد پول هم مورد استفاده قرار گیرد.
شناخت مفهوم کارآفرینی
گاهی محبوب و گامی منفور!
در بسیاری از نقاط جهان از جمله در فرهنگ و جامعه ی ما
بحث کارآفرینی به ندرت« آن قدر که شایسته و مناسب آن است» مورد توجه قرار میگیرد.
توجه به کارآفرینی ورونق آن اوج و فرودهای زیادی را تجربه می کند
گاهی کارآفرینی به یک مد و ارزش و اولویت تبدیل می شود وهمه جا توصیه می شود
و افراد می خواهند کارآفرین شوند.
گاهی هم اکثر جامعه محافظه کار می شود و کار کردن در سازمانهای دیگر،
حتی اگر به این درآمد کم وحقوق پایین منتهی شود،
به عنوان یک گزینه مطلوب مورد توجه قرار می گیرد
زمانی داشتن شغل دولتی در خواستگاریها مزیت بود و اینکه به هر حال، یک آب باریکه مالی برایمان وجود داشته باشد یک ارزش محسوب میشد.
از آن زمان خیلی دور نشدهایم و هنوز هم در بخشهای مختلف جامعه، به صورت پراکنده این نگاه را میبینیم.
اما امروز، دوران رونق کارآفرینی است. کارآفرینها جایزه میگیرند، تشویق میشوند، با آنها مصاحبه میشود، کارآفرینی در دانشگاهها تدریس میشود و خلاصه، امروز بخش قابل توجهی از کارآفرینها، خود را نه به عنوان یک بخش از بخشهای متعدد اکوسیستم اقتصادی بلکه به عنوان مهمترین بخش اکوسیستم اقتصادی به رسمیت میشناسند.

تحقیقات جدیدی وجود دارند که نشان میدهند نسل فرزندان ما، در دنیای متفاوتی زندگی خواهند کرد. ظاهرا نسل جدید، به رفاه و لذت خود توجه بیشتری دارد و کار کردن در یک مجموعه و حقوق گرفتن و استفاده از وقتهای آزاد برای زندگی شخصی، به تدریج به یک ارزش تبدیل میشود.
کم نیستند جوانانی که با حقوق خود، عصرها به کافی شاپ میروند و عکس میاندازند و میخندند و شادی میکنند و با تعجب، به مدیران و کارآفرینهایی فکر میکنند که تا پاسی از شب، باید در دفتر کار و کارخانه بمانند و موبایل به دست، پاسخگوی مردم باشند و بعد هم، برای تخفیف در مالیات و بخشش در ادارهی بیمه، به این و آن التماس کنند.
چند سال آیندهی کشورمان چطور خواهد بود؟ فرزند ما در کدام فضا قرار خواهد گرفت؟ او چه نوع زندگی را ترجیح خواهد داد؟
پاسخ بخشی از این سوالات مشخص نیست و بخشی هم، به سرنوشت فرزندمان مربوط است و منطقی نیست که ما ترجیحات خودمان را به او تحمیل کنیم.
اما یک وظیفه مهم هنوز بر عهده ماست:
ما میتوانیم تصویری روشنتر از واقعیت کارآفرینی برای فرزندانمان ترسیم کنیم:
فضای کارآفرینی، فضای کار کردن برای خود، فضای به کار گرفتن دیگران در راستای رویاهایمان، ریسکهای آن، دردسرهای آن، خوشیهای آن، ذهنیت و شخصیت و صفات مناسب آن، زندگی افرادی که کارآفرین هستند، زندگی آنهایی که انتخاب کردهاند کارآفرین نباشند و هر چیزی که نقاط سیاه و سفید و خاکستری و رنگی دنیای کارآفرینی و کارمندی را برای فرزندانمان بهتر و بیشتر مشخص کند.
خطای تصمیم گیری همیشه وجود دارد و غیرقابل اجتناب است.
اما شاید بتوانیم با تلاش و کوشش و آموزش بیشتر، کمک کنیم که احتمال بروز این خطاها در آیندهی فرزندانمان کمتر شود و آنها بتوانند، کمی دورتر از تب و تاب جامعه، گزینهای را که آنها را خوشحالتر و آرامتر و خوشبختتر میکند، انتخاب کنند.
مهارت استفاده از اعتبار
حتی در دنیای پول نیز، همه چیز با پول سنجیده نمیشود.
نام و اعتبار، سهم بسیار بزرگی از اقتصاد امروز را تشکیل میدهد و اتفاقا به تدریج، سهم بیشتری از کیک اقتصاد ایران و جهان را به خود اختصاص میدهد.
اعتبار را میتوان به پول هم تبدیل کرد.
گاه این خوشنامی باعث میشود که محصولات و خدمات ما بهتر عرضه شود و گاهی باعث میشود با پشتوانه کم مالی، بتوانیم از کمک مالی دیگران استفاده کنیم.
اعتبار همان چیزی است که گاهی، چک یک نفر را با وجودی که حساب بانکیاش امروز خالی است، ارزشمندتر از چک فرد دیگری میکند که در زمان صدور چک، حساب مالی سرشاری دارد.
اعتبار را میتوان به پول تبدیل کرد. اما اگر این کار، ناآگاهانه و با بیاخلاقی یا با شناخت کم از پول و بازار پولی انجام شود، ممکن است ریشهی اعتبار برای مدت طولانی خشکانده شود.
یک مهارت پولی مهم برای فرزندانمان این است که به آنها بیاموزیم چگونه اعتبار ایجاد کنند و آن را چگونه مورد استفاده قرار دهند. اینکه اعتبار را چگونه میسازند و چگونه میسوزانند.
چگونه با پول خود، دنیا را به جای بهتری تبدیل کنیم؟
فرزند ما دیر یا زود خواهد آموخت که
تنها راه کسب لذت از ثروت استفادهی مستقیم از آن برای خودمان نیست.
گاهی می توانیم با هزینه کردن پول خود برای بهتر شدن دنیای اطرافمان لذت بیشتر و عمیق تری را تجربه کنیم.
این کار ممکن است با کمک به یک نیازمند، با ساخت یک مدرسه،
با نصب یک نیمکت کنار خیابان، با درست کردن یک باغچه در حیاط آپارتمان
یا هر کار دیگری انجام شود
اینکه به فرزندان خود، خیرخواهی و توجه به محیط و جامعه را بیاموزیم، کاری مهم و ارزشمند است.
اما کار به همینجا ختم نمیشود.
انتخاب گزینههای مناسب و اثربخش، کاری بسیار پیچیدهتر است که نیازمند تحلیل و تفکر سیستمی است.
اگر کمی با خودمان صادق باشیم میپذیریم که این بحثها چنان پیچیده و دشوار هستند که گاهی ما والدین هم، نمیدانیم که با کمک مالی به یک موسسه خیریه یا به یک کودکان خیابانی، دقیقا در حال کمک به جامعه هستیم یا اینکه در حال تخریب آیندهی جامعه به قیمت تجربهی احساس خوب!
اینها هم کارهایی نیستند که بتوانیم با حکم و دستور، به فرزندانمان بیاموزیم. اما احتمالا میتوانیم در کنارشان و با کمکشان، به روشهای مناسب برای ساختن آیندهای بهتر برای دنیا فکر کنیم.