
مدل T در پرورش دانش و تخصص دانش آموزان و فرزندان ما
سالهای قبل ،معمولا وقتی از تخصص صحبت می کردند،منظورشان تخصص در یک رشته ی خاص بود. اما به نظر می رسد که امروز کسانی موفق تر هستند که بتوانند یک رشته خاص را در خدمت رشته دیگری قرار دهند.
در زمانهای دور، حوزههای دانش چنان محدود بود که یک نفر میتوانست تقریبا با همهی حوزهها، تا حد خوبی آشنا باشد و حتی در آنها متخصص شود.
بوعلی سیناها و فارابیها و ارسطوها، حاصل آن دوران هستند. آنها کسانی بودند که طب و منطق و فلسفه و علوم طبیعی را به یک اندازه میدانستند و در همهی آنها صاحبنظر بودند.
بعدها، علم چنان توسعه یافت که دیگر کسی نمیتوانست همهی حوزهها را بشناسد و بفهمد و درک کند.
به همین علت، در دوران ما رایج است که کسانی که در هر حوزهای حرفی میزنند و در هیچحوزهای متخصص و صاحبنظر نیستند را اقیانوسهایی با عمق یک بندانگشت بنامند.
در چنین شرایطی، استراتژی یادگیری و توسعهی دانش و تخصص ما چگونه باید باشد؟
سوال مهمی وجود دارد که باید پاسخ آن را بدانیم
حتی اگر به این سوال بی توجه باشیم
نهایتا با رفتار پاسخی برای آن انتخاب خواهیم کرد
الگوی رشد و پیشرفت در دنیای امروزچیست؟
باید به چاه هایی کوچک با عمیق تبدیل شویم با اقیانوس هایی گسترده و سطحی؟
بسیاری از دانشمندان امروز دربارهی این سوال صحبت و نظریهپردازی کردهاند. اما از میان حرفها و نظرات پراکنده، میتوان برخی دیدگاههای مشترک را نیز استخراج کرد:
از جمله نکاتی که امروزه، کم و بیش بر سر آن توافق وجود دارد
این است که:
دانش آموزان در دوران معاصر باید تلاش کنند دانش و تخصص خود را به شکل T گسترش دهند.
به این معنا که:
از بسیاری حوزه ها کم و بیش چیزهایی بدانند و در حوزه هایی معدود بسیار عمیق بیاموزند.

رشد در عمق یک رشته، دیگر نه ساده است و نه چندان مطلوب
امروز بسیاری از رشتههای تخصصی، چنان رشد کردهاند که پیش بردن آنها به جلو، یا دشوار است یا غیرمفید.
شاید به همین علت است که بسیاری از اتفاقهای بزرگ و پیشرفتهای تاثیرگذار سالهای اخیر، در مرز مشترک بین رشتهها روی دادهاند:
پزشکی به سراغ مهندسی رفته تا تجهیزات قدرتمندتر بسازد و امروز پرینترهای سه بعدی، برایش بافت بدن را پرینت میگیرند تا در بدن ما استفاده شود.
طراحان وب سایتها، میکوشند از دانش نورولوژی برای افزایش تعداد کلیکهای کاربران در سایتها بهره بگیرند.
اقتصاددانها از تعریف قدیمی اقتصاد خرد و کلان فاصله گرفتهاند. میدانند انسانها همه جا بر اساس منطق کلاسیک تصمیم نمیگیرند و منطق خودشان را دارند. اقتصاد رفتاری با ترکیب اقتصاد و روانشناسی شکل گرفته و در حال توسعه است.
بیوانفورماتیک هم که در مرز مشترک زیستشناسی و دانش انفورماتیک است، به همان جدیت زیستشناسی و انفورماتیک مورد بحث قرار میگیرد.
سالهای قبل ،معمولا وقتی از تخصص صحبت می کردند،
منظورشان تخصص در یک رشته ی خاص بود.
اما به نظر می رسد که امروز کسانی موفق تر هستند که
بتوانند یک رشته خاص را در خدمت رشته دیگری قرار دهند.
یک مدل ساده برای رشد و یادگیری در زمان ما
گفتیم که در مدل T، فرض میکنند که شما در بسیاری از حوزهها، دانش ابتدایی و عمومی و در حوزههایی معدود، از دانش تخصصی و عمیق برخوردارید.
در سادهترین شکل، فرض کنیم که این حوزههای معدود، دو حوزه هستند که احتمالا یکی از آنها برای شما کلیدیتر و دیگری کمتر کلیدی است.
در چنین شرایطی میتوان مدل سهگانهی زیر را به عنوان مدلی برای یادگیری پیشنهاد کرد:
- یک دانش به عنوان حوزهی تخصصی ما
- یک دانش به عنوان حوزهی کمکی (تخصص دوم)
- مجموعهای از دانستههای عمومی و گسترده (اما احتمالا سطحی و ابتدایی)
حالا به این مثالها توجه کنید:
- اگر قرار است در زیر شاخههای پزشکی درس بخوانم، باید به تخصص دومم هم فکر کنم. آیا این تخصص، فنآوری اطلاعات خواهد بود یا جامعه شناسی؟ شاید هم مهندسی الکترونیک باشد یا رشتهای دیگر.
- اگر قرار است حقوق بخوانم باید به تخصص دومم هم فکر کنم. آیا تخصص دوم من، به زنان مربوط است یا مهندسی یا پزشکی؟
- اگر قرار است ادبیات هم بخوانم، باید به حوزهی دوم فکر کنم. حوزهی دوم ممکن است سینما باشد. یا شخصیت شناسی کودک یا جامعه شناسی یا هر چیز دیگر.
شاید نتوانیم به سرعت و در کوتاه مدت نگرش نادرست نظام آموزشی را تغییر دهیم اما احتمالا می توانیم به سهم خودمان تلاش کنیم تا دستاورد نظام آموزشی برای ما تثبیت یک نگرش نادرست نباشد.