
بازی بازوی تربیت
یکی از اصلیترین راههای ابراز محبت به بچهها، بازی کردن با آنها و فراهم کردن زمینه بازی برای آنهاست. البته بازی، تنها یک راه برای ابراز محبت نیست. اگر بازی ویژگیهای یک بازی مفید را داشته باشد، زمینهساز بروز استعدادها و خلاقیت کودکان خواهد بود.
برخی از عوامل وجود دارد که موجب میشود به بازی فرزندانمان، اهمیت ندهیم. مهمترین این عوامل، عبارت است از ناآگاهی از ضرورت بازی، مساوی دانستن بازی با سرگرمی، بی معنا دانستن برخی از بازیها، ناآگاهی از انواع بازیها، حوصله نداشتن والدین، ویژگیهای زندگی مدرن، وقت گیر بودن بازی، تعداد کم بچهها و حوصله نداشتن خود بچهها.
برای این که بازی بتواند در تربیت کودکان ، آثار مفیدی داشته باشد، باید دارای ویژگیهایی باشد. این ویژگیها، عبارت اند از :
- مشارکت والدین در بازی
حضور والدین در بازی ، جذابیت آن را برای فرزند دوچندان میکند. این حضور، اگر با شوق و میل باشد، علاوه بر ایجاد لذت بیشتر برای فرزند، رابطه عاطفی فرزند با والدین را بیشتر میکند. - بچه شدن والدین در هنگام بازی
بچهها دوست دارند با بزرگترها بازی کنند؛ اما بزرگترهایی که در هنگام بازی، خودشان را کودک میکنند. - فعال و همراه با حرکت بودن
در میان بازیهای بچهها، باید بازیهای فعال و همراه با حرکت، وجود داشته باشد تا انرژیهای نهفته آنها را تخلیه کند. - بدون ترس و دغدغه بودن
بازی اگر همراه با ترس و دغدغه باشد، دیگر لذتی برای فرزند، نخواهد داشت. برخوردهای خشن وتند والدین، در ایجاد این ترس و دغدغه، بسیار موثر است. - انتخابی، نه تحمیلی بودن
بچهها از بازیهایی که خودشان انتخاب میکنند، لذت میبرند. بازیهایی که به زور بر کودکان تحمیل میشود، برای آنها جذابیت چندانی ندارد. کودکان، اگر مجبور باشند بازی تحمیلی را انتخاب کنند، با بی میلی و از سر ناچاری به آن تن میدهند. - تنوع داشتن
برای این که بچهها از بازی خسته نشوند، باید بازیهایی که میتوانند در طول روز انجام دهند، متنوع باشد. در صورت نبود این تنوع، بچهها از بازیهای محدود، خسته شده، به تلویزیون پا بازیهای رایانهای رو میآورند. - واقعی و طبیعی بودن
اسباب بازی، اگر بتواند آثار یک بازی مفید را برای کودکان به دنبال داشته باشد، خوب است؛ اما هر اندازه اسباب بازی مفید و جذاب باشد، باز هم برای کودکان، جای بازی با اشیای واقعی و طبیعی را نمیگیرد. - زمینه ساز خلاقیت بودن
برخی از اسباب بازیهای جدید، به گونهای طراحی شدهاند که کودک، جز فشار دادن یک یا چند دکمه، هیچ دخالتی در آن ندارد. بازی باید زمینه دخالت کودک در نتیجه را فراهم کند تا بتواند خلاقیت و استعداد کودک را رشد دهد. - قابلیت همکاری با دیگران داشتن
بازی، یکی از بهترین فضاها برای آموزش همکاری با دیگران است. در بازیهای گروهی، شرایطی پیش میآید که بچهها گذشت، . ولایت پذیری، مدیریت و برخی از صفات دیگری را که برای تعامل موفق با جامعه مورد نیاز است، به صورت کارگاهی یاد میگیرند. - نتیجه بخش بودن
مقصود ما از نتیجه بخش بودن، آن است که پس از تمام شدن بازی ، اتفاقی بیفتد که کودک در آن اتفاق، اثر کار خودش را به صورت واقعی ونه کاذب، ببیند. نتیجه هر بازی میتواند به بزرگ شدن شخصیت کودک، کمک کند. از طرفی اگر نتایج بازیها، حداقلی یا کاذب باشد، شخصیت کودک را کوچک نگه میدارد. - در معرض دید بودن
بچهها دوست دارند بازیشان در معرض دید دیگران ، بویژه بزرگترها باشد.
پدر و مادرانی که فرصت بازی با کودکان خود را ندارند، حتما به گونهای رفتار کنند که کودک و احساس کند بازی او مورد توجه بزرگترهاست.
وقتی بچهها بازی خود را در مقابل پدر و مادر با بزرگترهای دیگر انجام میدهند، حوصله شان برای ادامه بازی، بیشتر میشود. - بیرونی و درونی بودن
بچهها، هر اندازه که در داخل خانه بازی کنند، باز هم جای بازیهای بیرون از خانه را برایشان نمیگیرد. بازیهایی که در آن بچه های هم سن و سال با هم بازی میکنند، نشاطی به کودک میدهد که در بازیهای خانگی نیست.
بازی کردن با بچههای دیگر در محیط بیرون از خانه، به اجتماعی شدن فرزندان ما کمک میکند .
محرومیت از بازیهای بیرونی که در آن بچههای دیگر حضور دارند، میتواند به خجالتی شدن بچه ها و ضعف روابط عمومی آنها بینجامد. - افزودن بر تجربه
افزوده شدن بر تجربه ، به آزمون و خطایی است که کودکان در بازی انجام میدهند. بازیهای متداول بچههای امروز، تجربه افزا نیست.
برخی از ما به اشتباه فکر میکنیم راهنمایی کودک در بازیهای به او کمک میکند تا حوصلهاش سر نرود و ارتباط بیشتری با بازی برقرار کند. این، گمان اشتباهی است. مقدار قابل توجهی از جذابیت بازی، در رفت و برگشتهایی است که کودک به جهت اشتباهاتش انجام میدهد. - رقابتی بودن
کودک، به چشیدن طعم پیروزی و شکست، به معنای رقابتی آن هم نیاز دارد.
بچههایی که تنها به بازیهای فردی با مشارکتی میپردازند، با مفهوم شکست، آشنایی پیدا نمیکنند. به همین دلیل هم در مواردی که مجبور هستند وارد رقابت شوند، دچار مشکلات جدی میشوند. اصلی ترین مشکل این بچه ها، نداشتن ظرفیت شکست است.

گاهی میشود بازی، جدی ترین کار ما باشد. میشود با بازی، راه آسمان را به روی خویش، باز کرد. بازی را بازیابی حقیقت خویش هم میشود دید. با بازی میشود عبادت کرد؛ میشود نگاه فرشتهها را به زمین، خیره کرد. بازی را میشود ذخیره قبر و قیامت هم کرد و روی نامه عملی نوشت که به دست راستمان داده میشود. میشود لبخندی رولب کودک نشاند و کلید در بهشت را تحویل گرفت و میشود اشکی را از روی صورت کودکی برداشت و روی آتش جهنم پاشید. در صدای خنده کودک ، میشود صدای خدا را هم شنید و در لابه لای لبخندهای او میشود رد پای فرشتهها را دیده میشود بازی کرد و بالا و پایین پرید و آرام شد و میشود با خندیدن در این بازیها، به اندازه گریه شبانه، دل خدا را به دست آورد. اگر با کودک بازی کردی ، به نفس نفس زدن که افتادی، می شود امید داشته باشی که از پل صراط، بی آن که قلبت از وحشت تندتر بتپد، در چشم بر هم زدنی عبور کنی.
باورش سخت است؛ اما باور کن اگر با کودک، قایم باشک بازی کردی و پشت پردهای پنهان شدی، ناامید نباش که صورت خدا را بی حجاب ببینی، خدا، صورتش را برای کسی که دلی کودکی را به دست بیاورد، از پرده بیرون میکند. اگر گذاشتی فرزندت روی شانه ات بنشیند، کمی اگر خواست جمع باشد، سنگینی دست خدا را روی شانه هایت حس میکنی.
راستی میشود با «گرگم به هوا» با گرگ هوای نفس جنگید و دندانهای طمعش را کشید و شکمش را درید. مگر خسته نیستی از درندگی این گرگ؟
وقتی با کودکت «گل یا پوچ» بازی کردی، همه دستهایت را نگاه کن و اگر مشتهایت پر نبود، حتما چشمهایت را به طبیب، نشان بده.
با آب و خاک، گلی اگرساخت کودکت، دستی به گل بزن و با او بازی کن و همان جا از دستت، بوی گل های بهشتی را استشمام کن.
بازی با کودکت را به بازی نگیر. با بازی، باز کن آغوش خدا را به روی خود.