
آشنایی با مشاغل ماهی گیر، مجری، کفاش و پرستار برای کودکان
این مطلب، که برگرفته از کتاب دایره المعارف مشاغل برای کودکان است، کودکان را با مشاغل ماهی گیری، مجری گری، کفاشی و پرستاری آشنا میکند.
کفاش
پدر من کفاش است. او هر روز به کارگاه کفاشی می رود و از صبح تا شب در آنجا کار می کند.
پدر من می تواند کفش های کهنه و پاره را مثل روز اول بدوزد و درست کند. دست های پدرم بوی واکس می دهد. من بوی دست های او را خیلی دوست دارم؛ چون پدرم را خیلی دوست دارم.
یک روز وقتی پدرم داشت یک کفش را واکس می زد، با من شوخی کرد و با واکس روی دماغ من یک خال سیاه گذاشت.
آن روز، من و پدرم خیلی خندیدیم.
مجری
مادر من مجری تلویزیون است. او برای بچه ها برنامه جرا می کند.
مادر من خیلی مهربان است و همه ی بچه ها را دوست دارد. هر وقت که مادرم برای بچه ها برنامه اجرا می کند من جلوی تلویزیون می نشینم و او را تماشا می کنم، مثل بقیه ی بچه ها.
مادرم می گوید بچه ها نباید خیلی نزدیک تلویزیون بنشینند، چون چشم هایشان درد می گیرد.
من فکر می کنم وقتی مادرم برنامه اجرا می کند، مرا می بیند؛ چون موقع حرف زدن همیشه به من نگاه می کند؟
او مادر خوب من و خانم مجری مهربان همه ی بچه های ایران است.

ماهی گیر
پدر من ماهی گیر است. ما در کنار دریا زندگی می کنیم.
پدرم با بقیه ی دوستانش در یک قایق بزرگ ماهی گیری کار می کند. یک بار من با او به دریا رفتم. وقتی ماهی گیر ها می خواستند تور پر از ماهی را از آب بیرون بکشند، همه با هم آواز می خواندند. بعد تور را باز کردند و ماهی ها را کف قایق ریختند.
آنها ماهی های کوچولو را دوباره به دریا برگرداندند تا بزرگ شوند. من هم به ماهی گیرها کمک کردم. ماهی ها لیز می خوردند و بالا و پایین می پریدند. آن وقت من خنده ام می گرفت!
آن روز وقتی من و پدر به خانه برگشتیم، به اندازه ی سهم دوتا ماهی گیر ماهی به خانه بردیم. مادرم مرا بوسید و گفت: «تو کوچولوترین ماهی گیر بندر هستی!
پرستار
مادر من پرستار است. او در یک بیمارستان کار می کند. مادر من شبها تا صبح بیدار می ماند و از مریض ها مراقبت می کند. مادرم وقت نماز برای آنها دعا می کند. خدایا کاری کن تا حال همه ی مریضها زود زود خوب شود. خودت مواظب مادرم باش